همانطور که دانشمندان سیاره نپتون را با توجه به آشفتگی و انحرافی که در مدار اورانوس گذاشته بود ، کشف کردند ، این بار نیز انحرافی در حرکات محاسبه شده نپتون ، دانشمندان را بدان وا داشت تا به جستجوی سیاره ای دیگر در دور دست بپردازند.
جدیدترین تحقیقات نشان می دهد که تغییرات ارتفاع خطوط ساحلی مریخ در اثر جابهجایی محور چرخش مریخ است. به این صورت که احتمالا این قطب ها بین 2 تا 3 میلیارد سال پیش حدود 3000 کیلومتر روی سطح این سیاره جابهجا شده اند. این جابهجایی قطب ها موجب شده است که خطوط ساحلی ارتفاعی متغییر داشته باشند.
ادامه مطلب ...در حالیکه شماری از کهکشان ها نسبتا آرام هستند، برخی دیگر بسیار درخشانند و گسیل امواج مختلف از آنها، مشاهده مستقیم شان را در سرتاسر کیهان فراهم می آورد
دانشمندان به تازگی دریافته اند که کوازار (اخترنما) ها هنگامی شکل می گیرند که سیاه چاله های ابر پرجرم واقع در مرکز کهکشان ها، به طور فعال از مواد اطرافشان تغذیه می کنند. حال این پرشس مطرح است که موارد مورد مصرف سیاه چاله ها از کجا می آیند؟ و چه چیز سبب انفجار و درخشش کوازار ها می شود؟
تحقیقاتی که به تازگی توسط دو اخترشناس دانشگاه هاوایی به نام های های فو و آلن استاکتون صورت گرفته حاکی از ارائه پاسخی برای پرسش های مطرح شده می باشد. هنگامی که یک کهکشان غنی از گاز با کهکشانی غول برخورد می کند، مقادیر زیادی گاز تازه هیدروژن و هلیوم مستقیما به داخل سیاه چاله ابر پرجرم مرکزی کهکشان رانده می شود. سپس این مواد گرم شده، با یکدیگر کنش کرده و در نهایت در سراسر طیف های الکترومغناطیسى می درخشند.در همین حال انفجار هایی که در اطراف قرص بر افزایشی سیاه چاله رخ می دهند، موارد را دوباره به بیرون می رانند.
نمایی شبیه سازی شده از برخورد کهکشانی غنی از گاز با یک کهکشان غول که سبب ایجاد یک کوازار (اختر نما) شده است.
پیش از این نیز اخترشناسان بر این عقیده بودند که در فرایند هایی مشابه چنین مکانیزمی حاکم است،اما نمی دانستند که این میزان سوخت گاز از کجا حاصل می شود.در نهایت محققان با بهره گیری از تلکسوپ فضایی هابل و تلسکوپ های غولپیکر موناکی واقع در ایالت هاوایی توانستند مولکول های شیمایی سازنده موادی که به داخل کوازار های دور سقوط می کردند را مورد مطالعه و آنالیز قرار دهند.
آنها دریافتند که این گاز ها در واقع همان هیدروژن و هلیوم خالص بودند. چنین گاز هایی از زمان انفجار بزرگ تا کنون همچنان تازه و دست نخورده باقی مانده اند و با بسیاری از مواد آلوده به عناصر سنگینی همچون کربن و اکسیژن ،که ستارگان را تشکیل می دهند و یا در اطراف کهکشان غول وجود دارند، متفاوت هستند.در حقیقت سیاه چاله های ابر پرچرم واقع در قلب کهکشان های برخوردی از موادی پاکیزه و آری از هر گونه آلودگی تغذیه می کنند!
این تفاوت حاکی از آن است که گاز هایی که به داخل سیاه چاله مرکزی کهکشان سقوط می کنند، از منبعی خارجی سرچشمه می گیرند.این منبع بیرونی می تواند کهکشانی دیگر باشد که در حال پیوستنبه کهکشان اصلی است (فرایند برخورد و کهکشان).این مواد داخل می شوند و دوباره خارج می گردند.در همین حال نیرو ها و انرژی های بسیار عظیمی که در این فرایند نقش دارند، مواد داخل سیاه چاله را به بیرون می رانند.گستره این رانش گاهی به هزاران سال نوری نیز می رسد.
در کهکشان های برخوردی در طی میلیون ها سال ،گرانش بسیار زیاد سبب می شود تا دو کهکشان مستقل به سوی یکدیگر کشیده شوند و در نهایت با یکدیگر برخورد کنند.این پروسه از تحول کهکشانی شباهت زیادی با فرایند شکل گیری کهکشان راه شیری در طی میلیارد ها سال دارد
اولین کسی که به طور جدی در باره این مسئله مطالعه کرد رنه دکارت بود . قبل از دکارت کسانی مانند قطب الدین شیرازی یا تیودوریک در این باره تحقیق کرده بودند . دکارت با توجه به قوانین شکست همزمان ولی به طور جداگانه از اسنل ( بنیان گذار اصلی قوانین شکست و بازتاب ) به شرح رنگین کمان پرداخت و در سال 1637 نتایج خود را منتشر کرد .
اول از همه توجه کنیــد کـه قطـره هـای آب در حـال سـقوط کروی شکل اند ، پس به سراغ نحوه برهــم کنـش یـک پرتـو نـور سـفید ، بـا یـک کـره شـفاف مـی رویـم . اگر کمـی بـــا چگونگی شکل گیری رنگین کمان آشنا باشید می دانیــد کـه رنگین کمان اصلی را مجموعه پرتوهایی که در مرز قطرهوا، دوبار شکسته و یک بــار بـاز تـابیده انـد، مـی سـازند و چـون ضریب شکست آب برای رنگهای مختلف متفاوت است، نور سفید در ضمن این شکســت هـا بـه اجـزای رنـگیاش تجزیـه میشود، اما نور خورشید پیوسته است و در تمــام نقـاط رو بـه نور قطره با آن برخورد می کند که شرایط بازتاب و شکســت در هر یک از این نقاط ، متفاوت است.
مثلا پرتو نوری که راستای آن از مرکز قطره می گذرد، بدون شکست وارد آن شده و در سوی دیگر باز تابیده مــی شـود و روی همان مسیر ورودی بــه بـیرون بـر مـی گردد. بـه عبـارت دیگر پرتو به وسیله قطره 180 درجه تغییر جهت می دهــد، در مقابل اگر پرتو نور مماس بر قطره به آن بتابد، می توانید ببینید که هنگام ورود به بیشـترین مـیزان ممکـن مـی شـکند و پرتـو خروجی با پرتو خروجــی بـا پرتـو ورودی زاویـه حـدود 165 درجه می سازد، بررسی بیشتر نشان می دهد که در بین این دو وضعیت حدی ، زاویه انحـراف زاویـه بیـن پرتـو خروجـی و ورودی از 180 درجه کاهش می یابد بــه مقـدار کمینـه 138 درجه می رسد و سپس دوباره تا 165 درجه بالا مــی رود، امـا چون در اطراف مقدار کمینه، تغیـیر زاویـه کـم اسـت، بخـش بزرگی از نور فـرودی ، در حـول و حـوش ایـن زاویـه 138 درجه از قطره خارج می شود. به عبــارت دیـگر ، شـدت نـور خروجی در تمام زوایا یکسان نیست و بیشتر نـور رنگینـی کـه از قطره بیرون می رود، با جهت تابش خورشید، زاویه حــدود 138 درجه یا معادل آن 42 درجه می سازد. البته ایــن زاویـه، بستگی به رنگ پرتو دارد و بین 40 تا 42 درجه برای رنگهای قرمز تا بنفش متفاوت است. بنابراین می توان تصور کـرد کـه تنها در زوایای حــدود 42 درجـه ، پرتوهـای رنـگی بـه طـور مؤثر از قطره خارج می شوند.
حالا تصور شکل رنگین کمــان، کـار سـاده ای اسـت، فـرض کنید در بعد از ظــهر ، خورشـید در حـال تـابش و فضـا پـر از قطره های کروی آب است و شما هم پشت به خورشــید و رو به شرق ایستاده اید، در این وضعیت نور رنــگی کـه بـه چشـم شما می رسد، مجموعه نورهای خـارج شـده از تمـام قطراتـی است که خط واصل چشم شما و آنها با راستای نور خورشید، زاویه بین 40 و 42 درجه می سازد.
مکان هندسی این قطره ها مخروطی بــه رأس چشـم شماسـت که نیم زاویه رأس آن حدود 42 درجه است. چیزی که شما از رأس این مخروطی می بینید مقطع آن است، یعنی یک نوار دایره ای به پهنای زاویه ای بین 40 و 42 درجه که رنگهای قرمز تا بنفش را در خــود جـای داده اسـت، البتـه
سطح افق، این دایره را قطع می کند و چون قطـرات آب تنـها در هـوا حضـور دارنـد، شـما تنـها کمـانی از یـــک دایــره را میبینید. این کمان، وقتی پرتو خورشید موازی با افـق اسـت، یعنی هنگام غروب به بیشینه خــود مــی رسـد و بـه نیـم دایـره تبدیل می شود. البته در آســمان و مثـلا از درون هـواپیمـا در شرایط مساعد می تـوان رنگیـن کمـان دایـره ای را هـم دیـد.
آنطرف رنگین کمان کجاست؟
وقتی در طول بارندگی فقط یک رنگین کمان می بینیم در واقع چند رنگین کمان وجود دارد؟ پاسخ این سؤال آنطور که فکر می کنید ساده نیست! وقتی نور وارد یک قطره آب می شود، در داخل قطره بازتاب کرده، و آنچه به چشم ما باز می تابد رنگین کمان را تشکیل می دهد. هر قطره باران، نوری را که واردش می شود در تمام جهات ممکن بازتابانده و می شکند. اولین بار که نور با قطره برخورد می کند، یک پرتو کسری از آن نور بازتاب می کند و و بقیة آن در طول قطره حرکت می کنند تا به پشت قطره از سمت داخل برخورد کنند. دوباره، مقداری از نور شکت خورده و مقداری بازتاب می کند. در هر برخورد با سطح سطح داخلی قطره، مقداری از نور باز می تابد و در قطره می ماند، و باقیماندة آن خارج می شود. بنابراین پرتو های نور می توانند بعد از یک، دو، سه بازتاب داخلی یا بیشتر از قطره خارج شوند.
وقتی شما دو رنگین کمان می بینید، اولین یا اصلی ترین کمان در زاویة 42 درجه، با نور قرمز در بیرون و نور بنفش در داخل به طور واضح دیده می شود. کماان دوم همیشه کم رنگ تر بوده و بواسطة بازتاب دوم با رنگهای معکوس (بنفش در بیرون و قرمز در درون) در زاویة 51 تشکیل می شود. اسحاق نیوتن یک معادله ریاضی بر حسب اندازه زاویة رنگین کمانها بعد از بازتاب N اُمِ داخل قطره بدست آورد. او معتقد بود که در بازتاب سوم نور کافی وجود ندارد که در واقع شخص آنرا ببیند، از اینرو هرگز مسئله را برای 3=N حل نکرد. ادموند هالی، بعد از نامگذاری ستارة دنباله دار هالی، محاسبات را بر دوش گرفت و کشف کرد که سومین رنگین کمان در زاویة 40 درجه و 20 ثانیه تشکیل می شود، و شگفت زده شد. این رنگین کمان نبایستی در مقابل خورشید تشکیل شود بلکه دور تا دور خورشید تشکیل می شود! دو هزار سال بود که بشر به اشتباه در طرف دیگر آسمان در جستجوی این کمان بود.
دانشمندان علوم فضایی با ارائه مستندات علمی جالب توجه، از فرآیندی موسوم به «جیغ های خورشیدی» پرده برداشتند.
به گزارش خبرگزاری مهر، به گفته آنها توفان های خورشیدی سریع که حامل میلیاردها تن گازهای باردار در فضا هستند، پیش از رها کردن توفان های رادیویی که به میدان مغناطیسی زمین برخورد می کنند، جیغ های صاعقه واری در فضا رها می کنند.
گروهی از اخترشناسان در گزارشی که در نشست اخیر جامعه اخترشناسسی آمریکا منتشر کردند، اعلام کردند که یافته جدیدشان می تواند به فضانوردان و مهندسان علوم فضایی پیش آگاهی در خصوص وقوع نوعی «پرتاب توده تاج خورشیدی» یا همان جیغ خورشیدی به سوی زمین دهد که می تواند به واسطه انتشار پرتوهای خطرناک، به فضاپیماها و مسافران فضایی خسارات جدی وارد کند.
بر اساس گزارش msnbc ، پرتاب توده تاج خورشیدی در حقیقت خروج های صاعقه واری است که حامل حجم قابل توجهی از گازهای باردار الکتریکی موسوم به پلاسما از اتمسفر خورشید است. هنگامی که این پرتاب صورت می گیرد، ابرهای پلاسمایی از خورشید دور شده و با سرعتی بالغ بر یک میلیون مایل بر ساعت به اطراف منتشر می شوند.
به گفته گوپالسمی، محقق اصلی این پروژه از مرکز فضایی گودارد ناسا در آمریکا، برخی از این پرتاب های توده ای یا همان جیغ های خورشیدی توفان های پرتویی تولید می کنند و برخی هم نه یا آن که سطوح پرتویی آنها پایین است.
برای نخستین بار یخچالی طبیعی که احتمالا فعال است بر مریخ کشف شده است. این پدیده در تصاویر فضاپیمای اروپایی "مریخ اکسپرس" مشاهده شده است.
یخچال های کهن، که قدمت بسیاری از آنها به میلیون ها سال می رسد، قبلا بر سیاره سرخ رؤیت شده بود، اما قدمت تشکیل این یخچال ممکن است از چند ده هزار سال تجاوز نکند.
این یخچال جوان در ناحیه موسوم به "دوتورانیلوس منسا" در فاصله میان ارتفاعات پرفراز و نشیب جنوب مریخ و نواحی پست و مسطح شمالی آن رؤیت شده است.
دکتر گرهارد نیوکِم، محقق دانشگاه آزاد برلین آلمان و دانشمند ارشد دوربین "اچ آر اس سی" فضاپیما به بی بی سی گفت: "اگر این تصویری از زمین بود، فورا می گفتم که 'یخچال' است."
"ما هنوز موفق نشده ایم که نشانه طیفی (نوری) آب را ببینیم. اما در ماه های آینده بر فراز آن پرواز خواهیم کرد و اندازه گیری هایی انجام خواهیم داد. در لبه های یخچال می توانیم تیزی های سفید رنگی ببینیم که فقط می تواند یخ های تازه شکل گرفته باشد."
این پدیده در مکان های خیلی کمی از سیاره سرخ پیدا می شود زیرا تا یخ در معرض محیط مریخ قرار گرفت، تصعید می شود - یعنی از حالت جامد مستقیما به گاز بدل می شود.
سیل
دکتر نیوکم تخمین می زند که آب در "دوتورانیلوس منسا" از 10 تا 100 هزار سال پیش به سطح آمده باشد.
وی گفت: "این بدان معنی است که این اکنون یک یخچال فعال است. این منحصر به فرد است و احتمالا یخچال های بیشتری هم وجود دارد."
دکتر نیوکم توضیح می دهد که آب پس از به سطح آمدن یخ بست و یخچال تشکیل شد.
با این حال همه پژوهشگران این برداشت از حوادث را نپذیرفته اند. برخی معتقدند که بارش برف می تواند عامل تشکیل یخچال بر مریخ باشد، همانطور که روی زمین چنین اتفاقی می افتد.
اما گرهارد نیوکِم فکر می کند بارش در مریخ کمتر از آن است که بتواند عامل پیدایش این یخچال باشد.
نشانه های مربوط به یخچال ها قبلا در آتشفشان "المپوس مانس" رؤیت شده بود. اما تصور می شود قدمت آنها حدود 4 میلیون سال باشد.
دکتر نیوکم گفت نشانه های یخچال های طبیعی می تواند بهترین نقطه برای فرود کاوشگرهای روبوتیک برای جستجوی شواهد حیات باشد.
اگر میکروب ها در اعماق مریخ دوام بیاورند، امکان انتقال آنها به سطح به وسیله آبی که از اعماق فوران می کند هست.
ماه پیش آژانس فضایی اروپا پنج هزارمین گردش "مریخ اکسپرس" در مدار سیاره سرخ را جشن گرفت.
دو کهکشان در عکس تازهی تلسکوپ فضایی هابل، رقص پیچدهای را به نمایش گذاشتهاند.
دربارهی تصویر: دو کهکشان در عکس تازهی تلسکوپ فضایی هابل (Hubble Space Telescope)، رقص پیچدهای را به نمایش گذاشتهاند. این کهکشانها که شمار زیادی ستاره در بردارند، در رقصی پروقار که به دست نیروی گرانش تنظیم شده است، گرد هم میچرخند.
این جفت که رویهمرفته Arp 87 نامیده میشود، یکی از صدها کهکشانِ در حال برهمکنش و یکی شدن، در کیهانِ نزدیک به ماست. Arp 87 در اصل به دست اخترشناسی به نام هالتون آرپ (Halton Arp)در میانهی دههی 1960م. فهرست شد. اطلس کهکشانهای عجیب آرپ(Arp's Atlas of Peculiar Galaxies) کتابی است که از عکسهای نجومی گرفته شده با آینهی 200 اینچی هِیل (Hale) و تلسکوپ 48 اینچی ساموئل اُشین (Samuel Oschin) گردآوری شده است.
دقت تصویر هابل، جزییات زیبا و ساختارهای ظریفی را نشان میدهد که در در دههی 60م. زمانی که Arp 87 برای اولین بار به فهرست درآمد، قابل مشاهده نبودند.
دو بازیگر اصلی درArp 87، یکی NGC 3808 در سمت راست (کهکشان بزرگتر) و دیگری همدم او NGC 3808A در سمت چپ است. NGC 3808 کهکشانی مار پیچی است که تقریباً از روبهرو دیده میشود و یک حلقهی درخشان از ستارگان درحال شکلگیری و چندین بازوی اصلی از گرد و غبار دارد. ستارگان، گاز و غبار جریان یافته از NGC 3808، به شکل بازویی، همدم او را در فراگرفته است. NGC 3808A، کهکشانی مارپیچی است که از لبه دیده میشود و حلقهای چرخان از ستارگان و ابرهای گازیِ میانستارهای دربرش گرفته است. این حلقه، عمود بر سطحِ قرص کهکشانِ میزبان قرار گرفته و "حلقهی قطبی" نامیده میشود.
همانگونه که در دیگر کهکشانهای یکی شوندهی مشابه Arp 87 دیده میشود، از شکل مارپیچ سه بعدیِ (شبیه چوب پنبهکش در ِ بطری) موادِ کشندی یا پل مواد مشترک بین دو کهکشان، چنین برمیآید که بخشی از ستارگان و گازهای بیرون کشیده شده از کهکشان بزرگتر، در کشش گرانشی کهکشان کوچکتر گرفتار آمدهاند. برهمکنش گرانشی میان این دو کهکشان، شکلشان را دیگرگون کرده است.
کهکشانهای در حال برهمکنش معمولاً میزان بالایی از شکلگیری ستارگان را نشان میدهند. شواهد زیادی ــرنگ ستارگان آنها، شدت خطوط نشریِ طیف گاز میانْستارهای، برونداد پرتوی فروسرخ ِ دور، از غبار گرم شدهی میانستارهایــ این واقعیت را تأیید میکند. برخی کهکشانهای در حال یکی شدن، از بالاترین سطح ستارهزایی که در کیهان مجاورمان سراغ داریم، برخوردارند.
نمود عمدهای از این ستارهزایی بیش از حد، تنها هنگامی آشکار شد که هابل، قابلیتهای تصویر برداریش را متوجهی کهکشانهای در حال برخورد کرد. یکی از اولین اکتشافات رصدخانه این بود که کهکشانهایی با ستارهزایی بسیار فعال، دربردارندهی شمار زیادی ابَرخوشهی ستارهایاند ــخوشههایی فشردهتر و از نظر ستارگان جوان غنیتر از آنچه که اخترشناسان به دیدنش در همسایگی کهکشانمان عادت داشتند.
Arp 87 در صورت فلکی شیر(اسد)، در فاصلهای نزدیک به سیصد میلیون سال نوری از زمین قرار دارد. این رصدها در ماه فوریه 2007 با دوربین سیارهای میدان دید باز2 (Wide Field Planetary Camera 2) انجام شده است. برای ساختن این تصویر، نور محدودههای جداگانهی آبی، سبز، قرمز و فروسرخ با هم ترکیب شده است.
سحابی های سیاره نما، برخی از زیبا ترین اجرام در عالم به شمار می آیند. مراقب باشید تا نام آنها شما را دچار اشتباه نسازد، آنها هیچ نسبتی با سیارات ندارند. آنها زمانی شکل می گیرند که، ستاره به پایان عمرش نزدیک شده، لذا به تدریج لایه های بیرونی خود را از دست می دهد و گازهایش در فضا پخش می شوند. تصاویر فوق نیز چهار عکس متفاوت و بسیار خوب از همین اجرام را نشان می دهد که به تازگی از سوی تلسکوپ فضایی هابل منتشر شده اند.
هنگامی که ستاره ای مانند خورشید ما به پایان عمر طولانی خویش نزدیک می شود، لایه های سطحی خود را به گونه ای مهیج به بیرون پرتاب می کند. نور فرابنفش از ستاره، سبب درخشش مواد آن، و همچنبن باعث ثبت در عکس هابل شده است. همچنین این طیف الکترومغناطیسی ابرهای حاوی مواد را پراکنده٬ و آنها را به طرف خارج هدایت می کند، و در نهایت، موارد در فضای بیکران عالم پخش و به مرور ناپدید می شوند.
اگرچه انرژی موجود در ستاره به آن عمری 10 بیلیون ساله می بخشد، اما این سحابی های سیاره نما تنها بعد از 10000 سال به پایان عمر خویش رسیده اند.
در این عکس هابل چهار سحابی سیاره نما ثبت شده است.
در قسمت بالا سمت چپ سحابی He2-47 را ملاحظه می کنید که با نام " ستاره دریایی" (starfish)، نیز شناخته می شود، دلیل این نامگذاری، شکل ظاهری سحابی است. سحابی ستاره دریایی دارای شش گوشه است که اشاره ای بر این موضوع است: ستاره اصلی، سه بار و در سه جهت متفاوت مواد را به بیرون پرتاب کرده است. که در هر کدام از این بیرون ریزی ها نیز، 2 جت، حاوی ماده از ستاره خارج شده است.
بالا سمت راست سحابی NGC5315 را با ساختاری مانند حرف X ، مشاهده می کنید. در مقایسه با سحابی قبلی، این یکی دارای دو بیرون ریزی متفاوت بوده است، که در آن هنگام، دو جت آتشین از مواد ستاره ، در دو جهت مخالف، به بیرون پرتاب شده اند.
سحابی بعدی که در سمت چپ، پایین قرار دارد با نام IC4593 شناخته می شود، این سحابی در شمال صورت فلکی جاثی واقع است، توضیحات خوبی به قلم " فیل پلیت" (Phil Plait ) در مورد این سحابی نوشته شده که می توانید آن را از اینجا دریافت کنید.
و در آخر NGC5307 در قسمت پایین، سمت راست قرار دارد، این سحابی دارای طرحی مارپیچی و زیبا است. ستاره در حال مرگ این سحابی توانایی مملموسی در چرخش داشته است این در حالی است که همزمان با چرخشش، گازهایش را نیز به سمت بیرون پرتاب کرده و سبب تشکیل این ساختار چند جزئی شده است.
گروهی از ستاره شناسان انگلیسی موفق شدند با حداکثر دقت، زمان فاجعه کیهانی و نابودی خورشید را برابر با 6/7 میلیارد سال آینده تعیین کنند.
ادامه را در اینجا بخوانید.
شواهد تازه حاکی از این است که بیش از نیمی از ستاره های شبیه به خورشید در کهکشان ما می توانند دارای سیاراتی مشابه منظومه شمسی باشند.
منجمان همچنین بر این باورند که شاید صدها سیاره کشف نشده در بخش های دوردست منظومه شمسی ما وجود داشته باشد.
به گفته آنها مطالعات آینده به روی این کرات درک ما از چگونگی تشکیل سیارات را از اساس دگرگون خواهد کرد.
یافته های تازه درباره سیارات در نشست سالانه انجمن آمریکایی پیشبرد علوم (AAAS) در بوستون ارائه شد.
تلسکوپ ناسا
مایکل مایر، اخترشناس دانشگاه آریزونا، گفت به اعتقاد او نمونه سیارات مشابه زمین احتمالا در اطراف ستاره هایی مانند خورشید زیاد یافت می شود.
وی گفت: "رصدهای ما حاکی از آن است که بین 20 تا 60 درصد ستاره های شبیه خورشید حاوی شواهدی از تشکیل سیارات خاکی هستند، که بی شباهت به فرآیندی که به عقیده ما به پیدایش زمین منجر شده نیست."
تیم آقای مایر با استفاده از تلسکوپ فضایی اسپیتزر ناسا، گروه هایی از ستارگان با جرم مشابه خورشید را رصد کرد.
آنها دیسک هایی از غبار فضایی در اطراف ستاره های برخی از جوانترین گروه ها ردیابی کردند.
تصور می شود این غبار محصول جانبی تصادم شدید اجرام سنگی باشد که به تشکیل سیارات منجر می شود.
انتظار می رود ماهواره کپلر ناسا که با هدف یافتن سیارات مشابه زمین و حتی کوچکتر طراحی شده و قرار است سال آینده پرتاب شود، سرنخ های بیشتری درباره این کرات دورافتاده آشکار کند.
سیارات یخی
در نشست بوستون همچنین نظریه هایی درباره منظومه شمسی ارائه شد.
برخی منجمان بر این باورند که ممکن است صدها جرم سنگی کوچک در حاشیه های دوردست منظومه شمسی و حتی شاید چند کره یخی به اندازه زمین وجود داشته باشد.
الن استرن از سازمان هوا فضای آمریکا در این نشست گفت که به تصور او بشر تاکنون تنها گوشه ای از مجموعه سیارات منظومه شمسی را مشاهده کرده است.
وی گفت بیش از هزار شیء تاکنون تنها در کمربند کویپر کشف شده است، که بسیاری از آنها از نظر اندازه مشابه پلوتون هستند.
وی به بی بی سی گفت: "نگاه قدیمی ما، یعنی اینکه منظومه شمسی دارای 9 سیاره است جای خود را به نظری خواهد داد که می گوید صدها، شاید هم هزاران، سیاره در منظومه شمسی وجود دارد."
وی گفت بسیاری از این سیارات یخی و برخی سنگی خواهند بود و حتی ممکن است سیاراتی به اندازه زمین وجود داشته باشد.
وی افزود: "احتمال دارد که اجرامی به اندازه زمین در ابر اورت (Oort Cloud) - که نواری از سنگ و غبار در اطراف منظومه ماست - وجود داشته باشد، اما آنها در این فاصله یخی خواهند بود."
نسبیت چیست؟ به طور خلاصه، نسبیت به معنای این است که قوانین فیزیک در همه جا یکسان هستند.ما در این جا در روی کره زمین از همان قوانین نور و جاذبه تبعیت میکنیم که در هر گوشهای از جهان حکفرماست.
جهانشمولی قوانین فیزیک به این معناست که "تاریخ محلی است" : ناظران متفاوت زمان و مکان رویدادهای مختلف را به طور متفاوت خواهند دید.
آنچه برای ما یک میلیون سال طول کشیده است، ممکن است از چشم کسی که با یک موشک با سرعت فوقالعاده در حال حرکت است یا در حال سقوط به درون یک سیاهچاله است، تنها به اندازه پلک زدنی طول بکشد.
همه اینها نسبی هستند.
نسبیت خاص
نظریه نسبیت اینشتین به دو نظریه نسبیت خاص و نسبیت عام تقسیم میشود.
نظریه نسبیت خاص ابتدا ارائه شد و بر این اساس است که سرعت نور برای هرکسی ثابت است. گرچه ممکن است این بیان ساده به نظر رسد، اما پیامدهای گستردهای دارد.
اینشتین در سال 1905 پس از آنکه شواهد تجربی نشان داد که سرعت نور در چرخش کره زمین به دور خورشید تغییر نمیکند، به این نتیجهگیری رسید.
این نتیجهگیری برای فیزیکدانان غافلگیرکننده بود، زیرا سرعت اغلب چیزهای دیگر بسته به جهت حرکت ناظر دارد.
اگر شما ماشینی را به موازات یک خط آهن برانید، قطاری که به سوی شما حرکت میکند، دارای سرعت بسیار بیشتری به نظر خواهد رسید تا هنگامی که شما دور بزنید و همجهت با قطار حرکت کنید.
اینشتین میگفت که برای همه ناظران سرعت نور 300 هزار کیلومتر در ثانیه است، بدون توجه به اینکه این ناظران با چه سرعتی و در چه جهتی در حال حرکت باشند.
این برداشت از سرعت نور یک کمدین را برانگیخت تا بپرسد : "اگر شما سوار بر یک سفینه فضایی باشید که با سرعت نور در حال حرکت است، و چراغهای جلوی سفینه را روشن کنید، آیا اتفاقی میافتد؟"
پاسخ این است که چراغهای جلوی سفینه به طور طبیعی روشن میشود، اما تنها از دیدگاه فردی که درون سفینه است.
برای فردی که بیرون از سفینه به حرکت آن نگاه میکند، چراغهای آن به نظر روشن نمیرسد: نور از آنها خارج میشود، اما برای پرتوهای نور زمانی بینهایت طول میکشد تا از سفینه جلو بیفتند.
این مشاهدههای متناقض به خاطر این هستند که "خطکشها و ساعتها"- چیزهایی که مکان و زمان را مشخص میکنند- برای ناظران متفاوت یکسان نیستند.
اگر سرعت نور چنانچه اینشتین میگفت حدی ثابت داشته باشد، آنگاه مکان و زمان نمیتوانند مطلق باشند: مکان و زمان باید سوبژکتیو یا وابسته به ناظر باشند.
برای مثال یک سفینه فضایی 50 متری که با سرعت 99.99 درصد سرعت نور حرکت میکند، از دیدگاه یک ناظر ثابت نیم متر طولانیتر به نظر خواهد رسید، اما از دید کسی که بر آن سوار است طولش تغییر نکرده است.
شاید عجیب و غریبتر این باشد که که زمان هر چه فرد سریعتر حرکت کند، کندتر میگذرد.
اگر یک نفر از زوج دوقلوی همسان سوار بر سفینه فضایی پرسرعتی شود و به سوی ستارهای دوردست برود و سپس بازگردد، نسبت به برادر یا خواهرش که روی زمین باقی مانده است، جوانتر خواهد ماند.
جرم نیز به سرعت بستگی دارد. هر چه یک جسم با سرعت بیشتری حرکت کند، جرم آن بیشتر میشود. در واقع هیچ سفینه فضایی نمیتواند به 100 درصد سرعت نور برسد، چرا که جرم آن به نهایت میل خواهد کرد.
این رابطه میان جرم و سرعت اغلب به صورت رابطه جرم و انرژی بیان میشود: E=mc^2 که m نماینده جرم و c نماینده سرعت نور است.
نسبیت عام
اینشتین تنها درک ما را از فضا و زمان به هم نریخت. او با وارد کردن شتاب به نظریهاش به تعمیم دادن آن پرداخت و دریافت که این کار شکل فضا و زمان را معوج میکند.
برای درک این قضیه به این مثال توجه کنید: سفینهای فضایی را تصور کنید که با روشنکردن موتورهای رانشیاش سرعتش را بالا میبرد.
آنهایی که در این سفینه هستند به کف سفینه خواهند چسبید، درست همانطور که افراد روی کره زمین به آن چسبیدهاند..
اینشتین ادعا کرد که نیرویی که ما جاذبه مینامیم، از نیرویی که بر افراد یک سفینه در حال شتاب گرفتن وارد میآید، غیرقابل تشخیص است.
این نظریه به خودی خود خیلی انقلابی نیست، اما هنگامی که اینشتین با ریاضیات پیچیده آن کار کرد (این کار 10 سال وقت او را گرفت)، کشف کرد که فضا و زمان در نزدیک یک جسم دارای جرم زیاد قوس برمیدارند، و این قوسبرداشتن است که ما آن را به صورت نیروی جاذبه درک میکنیم.
مشکل است که هندسه قوسی نسبیت عام را توصیف کرد، اما اگر فضا - زمان را مانند یک پارچه تصور کنیم، آنگاه یک جسم با جرم زیاد پارچه پیرامونش را طوری میکشد که هر چیزی که از کنار عبور میکند دیگر خط مستقیم را طی نخواهد کرد.
معادلات نسبیت عام شماری از پدیدهها را پیشبینی میکند، که وجود بسیاری از آنها تا به حال ثابت شده است:[ظاهراً اینشتین درست میگفت]
• خمشدن نور در اطراف اجسام دارای جرم زیاد (عدسی گرانشی).
• تغییر تدریجی مدار سیاره عطارد.
• کشش چارچوب (frame dragging) فضا - زمان در اطراف اجرام در حال چرخش.
• ضعیفشدن نوری که از کشش جاذبهای می گریزد (تغییر فرکانس نور به سوی بخش قرمز طیف ناشی از جاذبه)
• افزایش سرعت در دورههای چرخشی ستارههای دوگانه و ستاره های تپنده (پالسارها).
• امواج گرانشی (امواجی در ساختار فضا - زمان).
• وجود سیاهچالهها که هر چیزی از جمله نور را به دام میاندازند.
تاب برداشتن فضا - زمان در اطراف یک سیاهچاله از هر جای دیگری شدیدتر است.
اگر آن یک نفر از دوقلوهایی که در بالا گفتیم در سفر فضاییاش به درون یک سیاهچاله سقوط کند، چنان کشیده میشود که به صورت اسپاگتی در خواهد آمد!!
خوشبختانه او بیش از چند ثانیهای زنده نخواهد ماند.
اما جفت او در روی کره زمین هرگز پایان کار او را نخواهد دید- دیدن او که ذره ذره در طول عمر کیهان به سوی مرکز سیاهچاله حرکت میکند.
حقیقت دارد که یک فضا پیما که زاویه فرود آن به جو زمین، شیب تندی دارد، به هنگام فرود دچار سانحه میشود؟
برای پاسخ به این سؤال باید بدانیم که هر شیء هنگام بازگشت به جو زمین یا هر سیاره دیگر برای اینکه با موفقیت فرو بنشیند، لازم است زاویه فرودی با شیب خیلی کم داشته باشد.
در چنین فرودی پایینترین وبالاترین حدود به وسیله مسیر پرواز فضا پیما، میزان کاهش سرعت آن و گرمایش آیرودینامیکی ایجاد شده از برخورد شیء با لایههای اطراف، تعیین میشود.
مسیر پرواز یک فضا پیما به هنگام بازگشت به زمین، تا اندازهای به نوع مداری که شیء برای رسیدن به زمین طی میکند، بستگی دارد.
این مسیر، مداری با اهمیت است، چرا که مشخص میکند فضا پیما در اولین برخوردش با جو زمین، با چه سرعتی مدار را طی میکند. بهعنوان مثال، سرعت فضا پیماها به هنگام چرخش به دور زمین، 27360 تا 28970 کیلومتر در ساعت است که معمولا با همین سرعت زیاد نیز وارد لایههای بالایی جو میشوند.
حتی برخی فضاپیماها با سرعت فراتر از این نیز مدار زمین را میپیمایند و به جای قرارگرفتن در مدار دایرهای، مدارهای سهمی را طی میکنند. این امر موجب سرعت بیشتر آنها به هنگام بازگشت به زمین میشود.
مسیرهای برگشت
یک فضاپیما چه حامل سرنشین باشد و چه بدون سرنشین باشد، برای بازگشت به جو زمین، 3راه بیشتر پیش رو ندارد: استفاده از مسیر بالستیک، حرکت با موتور خاموش (سرخوردن) و حرکت با شتاب.
تفاوت اصلی میان این مسیرها به اختلاف مسافت اولین نقطه برخورد فضاپیما با جو زمین و نقطهای که سپس در آن فرود میآید، بستگی دارد. این مسافت تا حد زیادی با مقدار نیروی برآیی که فضاپیما به هنگام پیمودن جو زمین تولید میکند رابطه دارد.
بالستیک:
بهطور معمول اکثر فضاپیماها به هنگام ورود به زمین ، یک مسیر بالستیک را میپیمایند.
در این صورت در هنگام ورود، فضا پیما نیروی بالابرنده آیرو دینامیکی کمی تولید میکند، بهطوری که نسبت نیروی برآ به نیروی پسا کمتر از عدد یک است.
چنین فضاپیمایی به جای آنکه به داخل جو زمین غوطه ور شود بر اثر نیروی جاذبه زمین و نیروی برآ، پایین میآید.
تساوی 2 نیروی پسا و برآ باعث میشود تا سرعت فضاپیما کاهش یابد و چترهای نجات آن برای یک فرود آرام باز شود.
نقطه فرود فضاپیما روی زمین با توجه به شرایط فضاپیما و مختصات آن به هنگام ورود اولیهاش به جو زمین تعیین میشود.
در این شرایط فضاپیما هیچگونه کنترلی بر مسیر خود به هنگامی که مدار زمین را ترک میکند و جهت ورود به زمین، وارد مسیر بالستیک میشود، ندارد.
سر خوردن:
یک شیوه بازگشت به زمین، ورود به جو زمین با موتور خاموش است که در آن فضاپیما در میان لایههای جوی شبیه به یک هواپیما پرواز میکند.
فضاپیما با زاویه حمله بالا وارد اتمفسر میشود و نیروی بالابرنده برآ تولید میکند. در چنین حالتی نسبت نیروی برآ به نیروی پسای فضاپیما بیشتر از 4 است که به آن اجازه میدهد تا از یک سفینه با مسیر بالستیک پایینتر بیاید.
مزیت عمده این روش این است که سرنشین به مراتب کنترل بیشتری روی مسیر پروازی دارد و میتواند مرکز فرود خود را انتخاب کند. بهعلاوه سفینه ممکن است بهطور نمونه در یک شاهراه سالم فرود بیاید و دوباره مورد استفاده قراربگیرد.
ورود با شتاب:
یک انتخاب دیگر برای ورود به جو که کمتر مورد استفاده قرار میگیرد و ترکیبی از هر دو روش بالستیک و سرخوردن است، روش ورود با شتاب است.
در این حالت، ابتدا فضاپیما با قسمتهای بالایی جو تماس پیدا میکند که در نتیجه همین تماس نیروی پسای ایجاد شده، تا اندازهای فرود فضاپیما را آهسته میکند.
با وجود این، نسبت نیروی پسا به نیروی برآ که تولید میشود ، بین یک و4 است. از این نیروی برآ، برای خروج دوباره از جو استفاده میشود.
این فرایند برای چند بار تکرار میشود. بهطوری که فضا پیما همانند سنگی که باشتاب روی سطح آب حرکت میکند، وارد لایههای بالایی جو میشود.
این ورود با شتاب به تدریج حرکت فضاپیما را کند میکند تا زمانی که بتواند به سلامت وارد جو شود. در این زمان فضاپیما برای فرود، مسیری بالستیک را طی میکند.
جذابیت این شیوه در این است که فضاپیما میتواند نسبت به 2شیوه قبل در ارتفاع به مراتب پایینتری حرکت کند.
اما عیب عمده این روش این است که بهطور قابل ملاحظهای با مسئله افزایش گرمای آیرودینامیکی مواجه است.
چرا که در هنگام ورود سریع به جو ، گرمای ناشی از اصطکاک در حد وسیعی بالا میرود و برای محافظت از فضاپیما نیاز به حفاظ سنگین تری است.
صرفنظر از شیوه پروازی انتخاب شده جهت ورود به جو زمین، نباید سرعت فضاپیما به هنگام ورود سریعا کاهش یابد یا فضا پیما بیش از اندازه گرم شود.
مجموع این عوامل نقش تعیینکنندهای در تعیین میزان شیب لازم یک شیء برای ورود به جو و فرود سالم ایفا میکنند.
مواردی که اگر به درستی محاسبه و رعایت نشوند، حتی ممکن است موجب متلاشی شدن فضاپیما و آتش گرفتن آن هنگام ورود به جو شوند.
شواهد تازه حاکی از این است که بیش از نیمی از ستاره های شبیه به خورشید در کهکشان ما می توانند دارای سیاراتی مشابه منظومه شمسی باشند.
منجمان همچنین بر این باورند که شاید صدها سیاره کشف نشده در بخش های دوردست منظومه شمسی ما وجود داشته باشد.
به گفته آنها مطالعات آینده به روی این کرات درک ما از چگونگی تشکیل سیارات را از اساس دگرگون خواهد کرد.
یافته های تازه درباره سیارات در نشست سالانه انجمن آمریکایی پیشبرد علوم (AAAS) در بوستون ارائه شد.
تلسکوپ ناسا
مایکل مایر، اخترشناس دانشگاه آریزونا، گفت به اعتقاد او نمونه سیارات مشابه زمین احتمالا در اطراف ستاره هایی مانند خورشید زیاد یافت می شود.
وی گفت: "رصدهای ما حاکی از آن است که بین 20 تا 60 درصد ستاره های شبیه خورشید حاوی شواهدی از تشکیل سیارات خاکی هستند، که بی شباهت به فرآیندی که به عقیده ما به پیدایش زمین منجر شده نیست."
تیم آقای مایر با استفاده از تلسکوپ فضایی اسپیتزر ناسا، گروه هایی از ستارگان با جرم مشابه خورشید را رصد کرد.
آنها دیسک هایی از غبار فضایی در اطراف ستاره های برخی از جوانترین گروه ها ردیابی کردند.
تصور می شود این غبار محصول جانبی تصادم شدید اجرام سنگی باشد که به تشکیل سیارات منجر می شود.
انتظار می رود ماهواره کپلر ناسا که با هدف یافتن سیارات مشابه زمین و حتی کوچکتر طراحی شده و قرار است سال آینده پرتاب شود، سرنخ های بیشتری درباره این کرات دورافتاده آشکار کند.
سیارات یخی
در نشست بوستون همچنین نظریه هایی درباره منظومه شمسی ارائه شد.
برخی منجمان بر این باورند که ممکن است صدها جرم سنگی کوچک در حاشیه های دوردست منظومه شمسی و حتی شاید چند کره یخی به اندازه زمین وجود داشته باشد.
الن استرن از سازمان هوا فضای آمریکا در این نشست گفت که به تصور او بشر تاکنون تنها گوشه ای از مجموعه سیارات منظومه شمسی را مشاهده کرده است.
وی گفت بیش از هزار شیء تاکنون تنها در کمربند کویپر کشف شده است، که بسیاری از آنها از نظر اندازه مشابه پلوتون هستند.
وی به بی بی سی گفت: "نگاه قدیمی ما، یعنی اینکه منظومه شمسی دارای 9 سیاره است جای خود را به نظری خواهد داد که می گوید صدها، شاید هم هزاران، سیاره در منظومه شمسی وجود دارد."
وی گفت بسیاری از این سیارات یخی و برخی سنگی خواهند بود و حتی ممکن است سیاراتی به اندازه زمین وجود داشته باشد.
وی افزود: "احتمال دارد که اجرامی به اندازه زمین در ابر اورت (Oort Cloud) - که نواری از سنگ و غبار در اطراف منظومه ماست - وجود داشته باشد، اما آنها در این فاصله یخی خواهند بود."
منبع: بیبیسی فارسی
به کمک دادههای فضاپیمای سریع السیر مریخ، تصاویر سه بعدی سطح این سیاره به دست آمده است. چنین تصاویری تا کنون وجود نداشته است و میتوان با استفاده از آن ها تحقیقات جدیدی انجام داد.
مجموعه دادههای جدیدی که به تازگی بر روی اینترنت انتشار یافته است به محققان اجازهی دست یابی به اطلاعاتی از سیارهی سرخ را در سه بعد خواهد داد.
«مدلهای دیجیتالی عوارض سطحی»(DTMs) ایستادن بر سطوح سیاره را برای دانشمندان ممکن میسازد. اگر چه تصاویر معمولی قادر به ارائهی چشم اندازهای هوایی خارق العادهای هستند با این حال تنها بخشی از اطلاعات را انتقال میدهند و توپوگرافی یا سنجش ارتفاعات و پستی بلندیهای محیط را از دست میدهند و این جایی است که «سریع السیر مریخ» کار خود را آغاز میکند.
«HRSC»(دوربین با توان تفکیک بالای سریع السیر مریخ) به منظور تهیهی چنین دادههایی طراحی شده است و پس از چند سال پردازش تخصصی دادهها٬ اکنون برای اولین بار، اطلاعات سه بعدی جامع و گستردهای از قسمت بزرگی از سطح مریخ منتشر شده است. پروفسور «گرهارد نیوکوم»(Gerhard Neukum)٬ مدیر تحقیق HRSC میگوید: "درک و شناخت توپوگرافی مریخ به منظور شناخت این سیاره ضروری است."
DTM میتواند در کمترین زمان ممکن شیب دامنهی تپه٬ ارتفاع صخرهها٬ ارتفاع و شیب جریانهای گدازه و یا دشتهای بیابانی را به محققان اطلاع دهد. نیوکوم گفت: "این دادهها برای درک چگونگی جاری شدن آب و یا گدازه در مریخ ضروری است."
DTM سریع السیر مریخ مجموعهای از دقیقترین دادههای توپوگرافی است که تا به حال از مریخ منتشر شده است. این تصاویر سه بعدی از کنار هم قرار دادن عکسهای مختلفی که این فضاپیما در گردشهای متوالی خود از سطح سیاره تهیه کرده، به دست آمده است. کیفیت عکسها معادل ۵۰ متر در هر پیکسل و دقت اندازه گیری ارتفاع ۱۰ متر است.
مدار فضاپیما کیفیت تصاویر آن را مشخص میکند گامی که نزدیکترین فاصله به سطح را دارد، مییتواند دقیقترین تصاویر را تهیه کند. نیوکوم افزود: "همچنان که این ماموریت ادامه دارد میتوانیم به تدریج شکافها را پر کنیم و هر گاه که ممکن باشد دادههای با کیفیتتری را جمع آوری کنیم."
منجمان به کمکSMA آرایه توانستند به بهترین شواهد ممکن، مبنی بر خارج شدن ماده از یک ستاره جوان در حال شکل گیری دست یابند. منجمان به بهترین شواهد ممکن، از خارج شدن ماده از یک ستاره جوان در حال شکل گیری دست یافتهاند. این مواد به صورت مارپیچ به سمت بیرون ستاره در چرخش است و به شکل جتهای فواره مانندی از آن خارج میشود. حرکت مارپیچی جتها به ستاره کمک میکند تا با جذب اندازه حرکت زاویهای از دیسک برافزایشی احاطه کنندهی آن رشد کرده و بزرگتر شود.
�کیژو ژانگ�(Qizhou Zhang) منجم مرکز اخترفزیکی هاروارد-اسمیت سونیان میگوید:"نظریهپردازان میدانند که یک ستاره به هنگام شکلگیری باید اندازه حرکت زاویهای از دست دهد و اکنون ما شواهدی را مشاهده میکنیم که این نظریه را تایید میکند".
اندازه حرکت زاویهای تمایلی است که اجرام در حال چرخش برای ادامهی حرکت چرخشی از خود نشان میدهند. این تمایل به شکلگیری اولیه ستاره مربوط میشود زیرا یک ستاره در مرکز یک صفحهی در حال چرخش از گاز هیدروژن تشکیل میشود. ستاره با جذب بیشتر ماده از این صفحه رشد کرده و تا زمانی که گاز، اندازه حرکت اضافی خود را آزاد نکند نمیتواند به یک ستاره تبدیل شود.
با نزدیک شدن هیدروژن به ستاره، بخشی از آن بصورت قائم بر دیسک و در خلاف جهت (مانند خارج شدن آب از لوله آتش نشانی) همچون یک جت از دو طرف به بیرون پرتاب میشود. اگر گاز حول محور جت، حرکت مارپیچی داشته باشد آنگاه هنگام خروج از ستاره با خود اندازه حرکت زاویهای به همراه خواهد داشت و موجب میشود بخشی از اندازه حرکت ستاره از دست برود.
یک تیم بین المللی از منجمان به استفاده از آرایهی زیرمیلیمتری (SMA)، جرمی را به اسم �هربیگ-هارو ۲۱۱�(HH۲۱۱) در فاصلهی ۱۰۰۰ سال نوری در صورت فلکی برساووش مشاهده کردند.HH۲۱۱ یک جت دوقطبی است که با سرعت مافوق صوت در فضای میان ستارهای حرکت میکند. پیش ستارهی مرکزی که جرمش ۶ درصد جرم خورشید است ۲۰۰۰۰ هزار سال عمر دارد و در نهایت به اندازهی ستارهای مانند خورشید خواهد شد.
منجمان دلایل واضحی برای چرخش در جت دوقطبی پیدا کردند. گاز داخل جت همزمان با اینکه با سرعت بیش از ۴۸۲۷ کیلومتر در ساعت به اطراف میچرخد، با سرعت ۳۲۲۰۰۰ کیلومتر بر ساعت نیز از ستاره به بیرون پرتاب میشود.
ژانگ چنین توصیف میکند که:"HH۲۱۱ در اصل یک گرداب معکوس است و بجای اینکه شاهد چرخش آب به اطراف و پایین آمدنش بطرف گودی پایین باشیم، میبینیم که گاز درون آن به سمت بیرون چرخیده و خارج میشود".
در آیندهی دورتر، رصدخانههای زمینی جدید نگاه تیزبین خود را به این ستاره و ستارگان تازه متولد دیگر معطوف خواهند کرد.
منبع: مرکز اخترفیزیک هاروارد
سیارات در درون صفحه مدوری از گاز و غبار در اطراف ستارگان نوجوان تشکیل می شوند.به همین دلیل مطالعه نمونه های بسیار جوان سیارات می تواند اطلاعات زیادی درباره تولد و تکامل منظومه های خورشیدی - از جمله منظومه شمسی - در اختیار منجمان بگذارد. جزئیات این کشف توسط یک تیم آلمانی در نشریه "نیچر" چاپ شده است.
جانی ستیاوان، از بخش نجوم موسسه ماکس پلانک در هایدلبرگ، و همکارانش می گویند که جرم این سیاره تقریبا 10 برابر مشتری است و حول ستاره ای مجاور به نام تی دبلیو هایدرا، که تنها 8 تا 10 میلیون سال از عمرش می گذرد، می گردد. این سیاره هر 56/3 روز یک بار در مداری به فاصله تقریبا شش میلیون کیلومتری از ستاره مرکزی، در داخل ناحیه درونی دیسک غبار، یک دور کامل می گردد. محققان به نشریه "نیچر" گفتند که مطالعه آنها نشان می دهد فرآیند تشکیل سیارات می تواند به سرعت و پیش از آنکه ستاره جوان وقت خاکروبی از اطراف خود را داشته باشد شروع شود. آنها نوشتند: "این نشان می دهد که سیارات می توانند ظرف 10 میلیون سال نخست تشکیل شوند، یعنی پیش از آنکه صفحه غبارآلود اطراف آن در اثر بادها و تشعشعات ستاره پراکنده شود." این رصدها با کمک تلسکوپ 2/2 متری ماک پلانک گسلشافت در رصدخانه جنوبی اروپایی در تاسیسات لاسیلا در شیلی انجام شد.ستاره TW Hydrae در حدود 182 سال نوری از زمین در صورت فلکی هایدرا قرار دارد.
طبق محاسبات دانشمندان، ممکن است سیارکی نسبتا بزرگ در روز ۱۰ بهمن با سیارهی مریخ برخورد کند و ما بتوانیم برای نخستین بار شاهد برخورد یک سیارک با یک سیارهی سنگی باشیم.
به روز رسانی: محاسبات جدید دانشمندان احتمال این برخورد را به ۱ در ۲۵ رساند. در این صورت احتمال برخورد بیشتر از مقدار محاسبه شدهی قبلی است. باید منتظر ماند و دید که چه اتفاقی میافتد. با کمتر شدن احتمال برخورد میتوان با هیجان بیشتری منتظر این واقعه بود.
............ ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ......... ..
«۲۰۰۷ WD۵» نام سیارکی جدید است که در محدودهی داخلی منظومهی شمسی پیدا شده است. این سیارک در طرح جستجوی ناسا برای سیارکهایی کشف شده که احتمال برخورد به زمین داشته باشند. ولی خطری از جانب این سیارک برای ساکنین زمین وجود ندارد. در عوض طبق محاسبات احتمال برخورد این سیارک با مریخ ۱ به ۷۵ است.
مریخ احتمالا قلمرو بعدی انسان خواهد بود و هم اکنون مطالعات بسیاری برای شناخت آن انجام میشوند. از جملهی ساختههای بشر که در حال بررسی مریخ هستند میتوان به مریخ نوردهای دوقلو و معروف ناسا، «روح» و «فرصت» و مدارگردهای بسیاری نظیر مدارگرد اکتشافی مریخ، سریع السیر مریخ و دیگر مدارگردها اشاره کرد. در واقع اکنون مریخ در کانون توجه مطالعات منظومهای قرار دارد.
با این حساب اگر سیارک تازه کشف شده به سمت مریخ رفته و به مریخ برخورد کند، میتوانیم از تمام ابزارهای خود برای رصد این پدیدهی شگفت استفاده کنیم. پس از برخورد شومیکر لوی-۷ به مشتری تاکنون چنین پدیدهای را مشاهده نکردهایم و البته این برخورد کاملا بیسابقه است چرا که اینبار یک سیارهی گازی مورد حمله قرار نمیگیرد بلکه یک سیارهی سنگی میزبان سیارک میشود و میتوانیم روند برخورد سیارکها با سیارات سنگی یا اقمار را به طور زنده بررسی کنیم. این فرصتی است که تا بحال نداشتهایم.
۲۰۰۷ WD۵ هم اکنون بین زمین و مریخ قرار دارد و با تقریبا با سرعت ۳۰ هزار کیلو متر در ساعت به سمت مریخ پیش میرود. با این حساب اگر برخوردی پیش آید نیروی زیادی در حد نیروی برخورد عظیم «تونگوسکا» آزاد خواهد شد و یک دهانهی جدید روی مریخ شکل میگیرد. ولی خوشبختانه هیچ یک از کاوشگران مریخ در معرض خطر نیستند. از جمله مریخ نوردهای دوقلو ناسا به اندازهی کافی از مکانی که احتمال برخورد وجود دارد دور هستند.
مدتی است که بحث سیارکی دیگر با نام «آپوفیس» کاملا رسانهای شده است و در روزنامهها و مجلات و وبلاگ ها کم دربارهی آپوفیس مطلب نمیبینیم.
آپوفیس نام سیارکی است که در حال حرکت به سمت زمین است و در سال ۱۹۹۴ کشف شد. از آنجا که این جسم به سمت زمین حرکت میکند احتمال برخورد آن با زمین هم وجود دارد. محاسبات اولیه مداری آپوفیس نشان دادند که احتمال برخورد آپوفیس به زمین ۱ به ۴۵۰۰۰ است ولی محاسبات جدیدتر در چند سال گذشته این احتمال را بسیار بیشتر پیش بینی می کنند؛ ۱ به ۳۷.
طبق پیش بینی ها ۱۰ بهمن امسال برخورد سیارک تازه کشف شده با مریخ اتفاق میافتد باید صبر کرد و دید که آیا برخوردی اتفاق میافتد یا خیر. اگر برخورد بین ۲۰۰۷ WD۵ و مریخ اتفاق بیافتد باید بیشتر به آپوفیس توجه کنیم و خطر آن را جدیتر تلقی کنیم
فضاپیمای وویجر 2، پس از گذشت 30 سال، از مرزهای منظومه شمسی گذشت. این فضاپیما اطلاعات جالبی را در اختیار دانشمندان قرار داده است.
در بیستم آگوست ۱۹۷۷، فضاپیمای ویجر۲ (Voyager ۲) از کیپ کاناورال در مرکز فضایی کندی فلوریدا پرتاب شد. هدف اصلی این فضاپیما، بررسی سیارات خارجی و اقمارشان بود.
۳۰ سال و ۱۰ روز بعد، در ۳۰ آگوست ۲۰۰۷، ویجر۲ از مرزهای منظومه شمسی گذشت. این فضاپیما دومین ساخته دست بشری است که در این فاصله از زمین قرار میگیرد.
پیش از این ویجر ۱ از این مرز گذشته بود.در زمان گذر ویجر ۱ از این مرز، سیگنالهای ارسالی این فضاپیما از دست رفتند. در آن زمان، تمامی رادیو تلسکوپها در حال کار در سایر پروژهها بودند. به همین دلیل، دانشمندان نتوانستند اطلاعات موردنظر را به دست بیاورند.
وجود میدان مغناطیسی قوی و سردتر بودن خارج این مرز به اندازه ۱۰ برابر کمتر از میزان پیش بینی شده، از نتایج عجیب به دست آمده به وسیلهی ویجر ۲ هستند.
ضربهی پایانی(Termination Shock) به فاصلهای از خورشید گفته میشود که تأثیر بادهای خورشید با محیط میان ستارهای خنثی میشود. در جهت حرکت ویجر ۲ این مرز در فاصلهی تقریبی ۸۴ واحد نجومی از خورشید قرار دارد. البته در جهت حرکت ویجر ۱، این فاصله ۱۰ واحد نجومی کمتر بود که نشان دهندهی آن است که مرزهای سامانهی خورشیدی ما متقارن نیست و در اثر بادهای میان ستارهای نامتقارن شده است.
به این ترتیب، به بیانی میتوان گفت که ویجر ۲ مرزهای منظومه خورشیدی ما را گسسته است.
ماموریتهای ویجر اطلاعات بسیار زیادی دربارهی سیارات خارجی منظومهی شمسی در اختیار دانشمندان قرار دادند. در حال حاضر اکثر اطلاعاتی که از سیارات اورانوس و نپتون داریم، حاصل کار این دو فضاپیماست
گروهی از دانشمندان کشف کردند که یک سحابی بسیار بزرگ در حال نزدیک شدن به کهکشان راهشیری است و با برخورد به آن در کمتر از ۴۰ میلیون سال آینده، آتش بازی بزرگی به راه میاندازد.
در نشست تخصصی انجمن نجوم آمریکا در ایالت تگزاس، گروهی از دانشمندان کشف اخیر خود را دربارهی برخورد یک تودهی عظیم از گاز هیدروژن با کهکشان راه شیری در کمتر از ۴۰ میلیون سال بعد اعلام کردند. بر این اساس، سحابی اسمیت که هیدروژن کافی برای تولید بیش از یک میلیون ستاره خورشید مانند را دارد، با فاصلهی تنها ۸ هزار سال نوری از کهکشان ما، با سرعت بسیار به سمت قرص راه شیری در حرکت است. با برخورد این سحابی در فاصله بین ۲۰ تا ۴۰ میلیون سال بعد، آتش بازی مهیبی در راه شیری پدید میآید.
این توده که در سال ۱۹۶۳ کشف شده است با پهنای ۲۵۰۰ سال نوری و طول ۱۱ هزار سال نوری، توجه گروهی از اخترشناسان را به خود جلب کرد تا دانشمندان با تلسکوپ رادیویی «گرین بنک»(Green Bank)، به رصد آن بپردازند.
این توده پس از برخوردی با زاویه حدود ۴۵ درجه به یکی از بازوهای کهکشان، با تغذیه ستارههای راه شیری و برهم زدن شکل خوشههای ستارهای، مقدمه ظهور ابرنواخترهای پی درپی پس از چند میلیون سال خواهد بود، که بی شباهت به آتش بازی کریسمس نیست!(محل برخورد و چگونگی آن را در شکل مقابل ببینید)
این دانشمندان با نقطه گذاری بیش از ۴۰۰۰۰ منطقه از این سحابی به منظور تعیین دقیق شکل و موقعیت سحابی، اندازه ظاهری این توده را در آسمان زمین در حدود ۱۵ درجه برآورد کردند یعنی ۳۰ برابر قطر ماه در آسمان! اما به خاطر این که در سحابی ستارهای وجود ندارد، به صورت مرئی دیده نمیشود.
دانشمندان در ابتدا قادر به تشخیص این که این توده از کهکشان خارج میشود، یا از آن دور میشود نبودند، ولی پس از مشاهده سرعت زیاد توده و رصد آشفتگی در نواحی نزدیک به توده متوجه نزدیک شدن سحابی به کهکشان شدند. در این برخورد منظومه شمسی با زاویهای در حدود ۹۰ درجه، از محل برخورد دور خواهد بود.
همچنین اثرات ناشی از نیروهای کشندی راه شیری در این سحابی مشاهده شده است که شباهت زیادی به اثر گرانش خورشید به دنبالهدارها در منظومه شمسی دارد و ممکن است موجب گسیختگی و از هم پاشیدن قسمتهای کم چگال سحابی قبل از برخورد بخش چگال توده شود.
پس از برخورد توده به راه شیری، گاز هیدروژن همچون بارانی بر کهکشان فرو خواهد ریخت که در این مرحله احتمال تشکیل سریع ستارههای پرجرم و بزرگ به خاطر شوک برخورد و تزریق گاز هیدروژن وجود دارد.
گروهی از دانشمدان علت پیدایش حلقهای از ستاره های درخشان به نام کمربند «گلد»(Gold) در نزدیکی خورشید را تصادمی مشابه با راه شیری در گذشته میدانند.